برده داری نوین

قربانیان کنترل فکر که کتاب "کنترل فکر  از راه دور"  بر اساس زندگی پر شکنجه ‏آنان نوشته و ‏همانطور که در این کتاب به وضوح شرح داده شده است؛

قربانیان، موجودات بی گناه و بی آزاری هستند که به وسیله گروه های کنترل به آنان القاء  شده است؛ به علت اعمالی که به انجام رسانده اند مورد اذیت و آزار ‏قرار می گیرند.‏

در سطوحی که این گروه غیر قانونی حضور دارند، ‏یعنی سطحی که اکثر آنان شکنجه گر و کمک شکنجه گرند، چگونه می توانند مصلحین جامعه باشند؟

آن هم شکنجه هایی که با آلت تناسلی قربانیان که اکثریت از زنان تشکل یافته، سر و کار دارند.‏

کسانی که دست به این اعمال می زنند، به نظر روانشانسان دارای روح و روان سالمی نبوده و به احتمال زیاد با قانون نیز ‏درگیری داشته و دارای سوء سابقه هستند.‏

انتخاب اینگونه افراد به وسیله گرداننده گروه، عملی بسیار منطقی به نظر می رسد، زیرا این انتخاب خود کنترلی است بر کارکنان تا نتوانند  از دستورات سرپیچی کرده  و یا خبر چینی ‏کنند.‏

 گروه هایی که بدین طریق تشکل یافته اند به هیچ عنوان نمی توانند مصلح جامعه ‏باشد.‏

در نتیجه این یک فکر باطل است که بخواهیم شکنجه آنان را به افعال غیر قانونی ‏و یا غیر شرعی قربانیان ربط دهیم.‏

 

سوالی که بر همه ظاهر می گردد و منطقی نیز به نظر می آید این است:

چرا قربانیان مورد اذیت و آزار قرار می گیرند؟ آنان که از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گمنام هستند.

 

جواب این سوال بسیار ساده ، اما باورش بسیار مشکل است

تا دهه 90 میلادی قربانیان بر اساس تطابق با دستگاه ها انتخاب می شدند، یعنی قربانیان با فرکانس دستگاه تطابق داشته و به آن جواب میداده اند

اما امروزه، قربانیان مجموعه افراد بی پناهی که به تشکلی وابسته نیستند را تشکیل می ‏دهند ‏که صدای خود را به اعتراض برای مسائل اجتماعی،  اقتصادی و یا سیاسی در جمع  ‏بلند نموده و شناخته گردیده و به این گروه سرکوب معرفی گشته اند.‏

بنابر شواهد، گروه کنترل فکر، گروه اصلاح جامعه نیست، ‏بلکه گروه سرکوب است تا آزادی را در نطفه خفه نماید.‏

 چنین گروهی در دهه 50 میلادی، زمانی که دادگاه فدرال امریکا محاکمات ‏سناتور مک آتور را غیر قانونی دانست،

بوسیله پلیس فدرال امریکا یعنی ‏FBI‏ بر علیه تشکل های سیاسی به نام ‏“Counter  Intelligent Program” ‏ بنیان نهاده شد.‏

 

احزاب و یا افرادی را که ‏FBI ‏ قانونا نمی توانست به محاکمه بکشاند، ‏با تلاش بسیار، بوسیله تبلیغات منفی، منفور جامعه  و منزوی می ساختند.‏

اکنون با همین روش، ولی با تکنولوژی بسیار نوین، ماهواره و ابرکامپیوترها در ‏سطوح وسیع تری دست به چنین کاری زده اند.‏

 

گاهی از اوقات نیز قربانی از معترضان نبوده و فقط انسانی بد ‏شانس است که به علل بسیار پیش پا افتاده  مانند انتقام شخصی و یا حتی گوشه گیری از اجتماع به ‏دام این گروهای جنایتکار افتاده است.‏

 

به احتمال قوی این روش سرکوب در آینده جایگزین زندان ها خواهد شد، زیرا احتیاج به مکان ندارد، بسیار کم هزینه با مدیریت غیر دولتی  راه اندازی شده و از کامپیوتر می توان بجای زندانبان استفاده نمود.‏

 

قربانیان همیشه در تفکرند که این گروه ها وابسته به کجا هستند که  اینگونه بلا ‏مانع حتی در قاره های مختلف می توانند آنان را تعقیب کرده و زندگیشان را به ‏چالش بکشانند؟‏

 

اولین راهکار برای شناخت این گروه  آنست که باید دید  منابعشان را از کجا تامین می کنند.

 برای راحتی تعقیب این موضوع باید دید کار این گروه چیست؟

 1-‏    آموزش کارآموزان جدید: تازه کاران گروهک های کنترل با انجام تمریناتی بر قربانیان به یادگیری ‏می پردازند.

‏2-‏    آزمایش بر قربانی: با انجام آزمایشات ش.م.ر (شیمیایی، میکروبی و رادیواکتیو) بر قربانیان ‏از آنان به عنوان موش های آزمایشگاهی استفاده می کنند،

کمینی ها که  ‏در کتاب "کنترل فکر از راه دور" مشروحا از آنان سخن گفته شده است ‏برای محیا کردن یک محیط کنترل شده برای قربانی به خدمت گرفته ‏شده اند.‏

‏3-‏    نقل و انتقال قربانی: نقل و انتقالات قربانیان از یک کشور به کشور دیگر به علل مختلف، برای ‏مثال می توان از خرید و فروش آنان نام برد که بسیار بین گروه های کنترل رایج ‏است.‏

با چنین شرحی می توان نتیجه گرفت که این تعداد گروه می تواند بسیار کوچک حتی به تعداد انگشتان یک دست باشد،  و چون غیر قانونی عمل می کنند ، نمی توانند دولتی بوده و حتما شخصی هستند.

 

اما از کجا کار پیدا می نمایند تا بتوانند بودجه خود را تامین کنند؟

اینان به علت ارتباطاتی که دارند، می دانند که کار برای چنین شرکت یا گروه مهیاست، دستگاه ها و مواد مورد نیاز نیز از همان محل به راحتی تهیه می گردد،  دستگاه ها و موادی که تنها به درد سیستم های امنیتی می خورد و لا غیر.

همانطور که از کتاب لاسون در" صفحه 129 کتاب کنترل فکر از راه دور" بر گرفته شده است:

"این گروه رهبرانی دارد ‏که خود را وابسته های امنیتی معرف کرده که نمی توانند بگویند از کدام ‏سازمان هستند و احتیاجات گروه را فراهم می سازند.‏"

بنابراین این گروهک ها باید رهبران یا ارتباطات امنیتی داشته باشند، اما نتوان آنان را با آن سازمان ارتباط داد،
 اما مایحتاج و منابع مالی و ارتباطات دولتی کروهک از این طریق فراهم می گردد.

اگر بخواهیم به تصویر بزرگ شرحیات ذکر شده بنگریم، چنین خواهد بود:‏

در اینجا مدیریت پیمانکار و رابط ارگان امنیتی می توانند یکی باشند و یا دو ‏فرد جدا ، فرقی نمی کند،

 زیرا از هر جهت که به این موضوع بنگریم، رابط ارگان امنیتی دستورات را صادر ‏می کند و در اطلاع کامل کارهای پیمانکار است.‏

در نتیجه دولت در اطلاع است که چه بر سر قربانیان یا شهروندان ‏قانونمدار خود می آید، اما چرا خاموش است؟

زیرا این گروه سرکوب به نفع دولت نیز کار انجام می دهد  و می تواند به ‏صورت موثر خفقان ایجاد کند، بدون آنکه بتوان دولت را در این امر مقصر دانست زیرا شرکت شخصی است.

صاحبکار در نمودار: می تواند هر فرد حقوقی / غیر حقوقی ، سازمان های ‏دولتی/ غیر دولتی، نظامی/غیر نظامی، داخلی / خارجی باشد.‏

در بین صاحبکاران می توان  دانشگاه ها، موسسات تحقیقاتی و ‏آموزشی را نیز دید.‏

سادگی این موضوع زمانی پیچیده می شود که تعداد پیمانکاران بسیار ‏گردند،

برای همین است یک قربانی هیچگاه نمی تواند شکنجه گران خود را ‏تشخیص دهد،

زیرا به صورت مداوم پیمانکاران تغییر می کنند و قربانی ‏از کثرت تعقیب کنندگانش گیج می شود.‏

اعجاب برانگیزی این پروژه این است که حتی دول دشمن نیز می توانند ‏با هم در این موضوع همکاری داشته باشند،

 بدین صورت که اگر یکی ‏از قربانیان به کشور دشمن سفر نماید،

این گروه با به خدمت گرفتن ‏پیمانکاران محلی آن کشور می تواند شخص را در آن کشور نیز مورد ‏اذیت، آزار و شکنجه قرار دهد.‏

این پروژه  سال هاست به صورت آزمایشی در حال اجراست و هر روز ‏گسترده تر می گردد،

‏ کشورها را برای عده ایی دیکتاتور بدون مرز می گرداند.‏